روایت کلینی و مفید و شیخ طوسی
… فَخَرَجَتْ وَ الْکِتَابُ مَعَهَا فَلَقِیَهَا عُمَرُ فَقَالَ مَا هَذَا مَعَکِ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ قَالَتْ کِتَابٌ کَتَبَهُ لِیَ ابْنُ أَبِی قُحَافَةَ. قَالَ: أَرِینِیهِ فَأَبَتْ فَانْتَزَعَهُ مِنْ یَدِهَا وَ نَظَرَ فِیهِ ثُمَّ تَفَلَ فِیهِ وَ مَحَاهُ وَ خَرَقَه…
ترجمه: (در کوچۀ بنیهاشم) … پس حضرت زهرا(علیها السلام) خارج شد در حالیکه نوشته با او بود، پس عمر در راه به حضرت رسید، پس گفت: ای دختر محمد، نوشتهای که با خود داری چیست؟ فاطمه(علیها السلام) فرمود: نوشتهای است که ابوبکر برایم نوشته است، عمر گفت آن را به من نشان بده. پس فاطمه(علیها السلام) ابا کرد. پس عمر آن را از او گرفت و در آن نگاه کرد، سپس در آن آب دهان انداخت و آن را پاره کرد …
درباره این سایت