أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیُّ قَالَ‏: کَانَتْ فَاطِمَةُ مِنْ أَعَزِّ النَّاسِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ فَدَخَلَ عَلَیْهَا یَوْماً وَ هِیَ تُصَلِّی فَسَمِعَتْ کَلَامَ رَسُولِ اللَّهِ فِی رَحْلِهَا فَقَطَعَتْ صَلَاتَهَا وَ خَرَجَتْ مِنَ الْمُصَلَّى فَسَلَّمَتْ عَلَیْهِ فَمَسَحَ یَدَهُ عَلَى رَأْسِهَا وَ قَالَ: یَا بُنَیَّةُ کَیْفَ أَمْسَیْتِ رَحِمَکِ اللَّهِ عَشِّینَا غَفَرَ اللَّهُ لَکِ وَ قَدْ فَعَلَ‏.»(۱)

ترجمه:

ابو سعید خدرى گوید:فاطمه(علیهاالسلام) در نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از عزیزترین مردم بود، در یکى از روزها که فاطمه(علیهاالسلام) مشغول نماز بود رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نزد وى آمد و فاطمه(علیهاالسلام) تا صداى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را در سجادۀ خود شنید، نماز را قطع نموده از مصلّاى خود خارج شد و به آن حضرت سلام کرد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دست خود را بر سر فاطمه(علیهاالسلام) کشیده و فرمود: دخترم! خدا تو را رحمت کند امروز را چگونه به شب رساندی؟ برایمان شام بیاور. خدا تو را مورد غفران قرار دهد و البته تو مورد غفران هستی.

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها